فراشفا: پس از یک سال گرفتن درسهایی سخت بهعنوان مؤسس، شرکتم را از دست دادم.
پس از آن شغلی را بهعنوان معاون بازاریابی در استارتاپی کوچک گرفتم. شش ماه بعد بیکار شدم.
هیچکس نمیخواست مرا استخدام کند.
به آپارتمان کوچک پدرم نقل مکان کردم. در این مکان کم فضا، مجبور بودیم در یک اتاق بخوابیم. او روی کف اتاق و من بر روی تشک بادی میخوابیدم.
ذهنم به خاطر شکستهایم داغان بود. برای گذران وقت و پسانداز پول به یک شغل کمدرآمد تبلیغات نویسی مشغول شدم.
صحبت با بسیاری از دوستانم را کنار گذاشتم و برای اینکه بر روی توسعه فردی تمرکز کنم، خودم را از جهان بیرون منزوی کردم.
در طی این مدت صدوبیست کتاب درزمینهٔ کسبوکار، روانشناسی و بازاریابی خواندم. وقتی خواندن را کنار گذاشتم، متوجه چیزی شدم.
دیدگاه کاربران ...
تعداد دیدگاه : 0
جهت رفع سوالات و مشکلات خود از سیستم پشتیبانی سایت استفاده نمایید .
دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.